سر به زیر و ساکت و
بی دست و پا می رفت دل
یک نظر روی تو را دید و
حواسش پرت شد
(قیصر امین پور)
غنچه خوشبختی در جای تاریک و بی صدا و گودی پنهان است که بسیار نزدیک به ماست ولی ما کمتر از آنجا می گذریم و آن دل خود ماست.
بعضی هاشبیه یک انجیر رسیده می مانند ... که یکهو از آسمان می افتند در دامن رنگ و وارنگ زندگی ات ... اصلا خودت را میزنی به کوچه ی علی چپ .... و از بودنشان لذت میبری .... بعضی هاشبیه عطر بهارنارنجی هستنددر کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت ، نفس میکشی ...آنقدر عمیق ؛که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیه ی عمرت در ریه هایت ذخیره کنی ... بعضی ها شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند ...که افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت ؛ جانت را با جان و دل در هوایشان تازه میکنی ... بعضی هابعضی هاآرامش مطلقند ؛لبخندشان ... تلالو برق چشمانشان ... صدای آرامشان ... اصلِ کار، تپش قلبشان ...انگار که یک دنیا آرامش را به رگ و ریشه ات تزریق میکند ... و آنقدر عزیزند؛ این بعضی ها آن قدر بکرند؛که دلت نمی آید حتی یک انگشتت هم بخورد بهشان ... میترسی تمام شوند و تو بمانی و یک دنیا حسرت ... بعضی ها بودنشان ...همین ساده بودنشان ... همین نفس کشیدنشان ؛ یک عالمه لبخند می نشاند روی گوشه لبمان ... اصلا خدا جان !!در خلقت بعضی ها ، سنگ تمام گذاشته ای ...سایه شان کم نشود از روزگارمان ...و من چقد دوست دارم این بعضی ها را ...
غنچه خوشبختی در جای تاریک و بی صدا و گودی پنهان است که بسیار نزدیک به ماست ولی ما کمتر از آنجا می گذریم و آن دل خود ماست.
بعضی ها
شبیه یک انجیر رسیده می مانند ...
که یکهو از آسمان می افتند در دامن رنگ و وارنگ زندگی ات ...
اصلا خودت را میزنی به کوچه ی علی چپ ....
و از بودنشان لذت میبری ....
بعضی ها
شبیه عطر بهارنارنجی هستند
در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت ،
نفس میکشی ...
آنقدر عمیق ؛
که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیه ی عمرت در ریه هایت ذخیره کنی ...
بعضی ها
شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند ...
که افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت ؛
جانت را با جان و دل در هوایشان تازه میکنی ...
بعضی ها
بعضی ها
آرامش مطلقند ؛
لبخندشان ... تلالو برق چشمانشان ... صدای آرامشان ...
اصلِ کار، تپش قلبشان ...
انگار که یک دنیا آرامش را به رگ و ریشه ات تزریق میکند ...
و آنقدر عزیزند؛
این بعضی ها آن قدر بکرند؛
که دلت نمی آید حتی یک انگشتت هم بخورد بهشان ...
میترسی تمام شوند و تو بمانی و یک دنیا حسرت ...
بعضی ها
بودنشان ...
همین ساده بودنشان ... همین نفس کشیدنشان ؛
یک عالمه لبخند می نشاند روی گوشه لبمان ...
اصلا خدا جان !!
در خلقت بعضی ها ، سنگ تمام گذاشته ای ...
سایه شان کم نشود از روزگارمان ...
و من چقد دوست دارم این بعضی ها را ...