تنها یک پرسش مهم : چرا در را به روی زندگی بسته بودی ؟
در هند حکایت آدم و حوا وجود ندارد ، اما بحثی فلسفی پیرامون این نکته وجود دارد که چرا آدمی باید رنج ببرد . هندیان می گویند چون آدم ها در زندگی های گذشته خود گناه کرده اند ، پس در زندگی کنونی شان هم باید تاوان آن گناهان را پس بدهند . همه این حرف ها بی معناست.
انسان
به دلیل گذشته خود نیست که رنج می برد ، انسان رنج می برد زیرا نزد خویش عزیز و
محترم نیست .
خداوند از تو نمی پرسد چه
گناهانی را مرتکب شده ای و چه گناهانی را مرتکب نشده ای . او از تو خواهد پرسید :
” چرا زندگی نکردی ؟” تنها یک پرسش : ” چرا در را به روی زندگی بسته بودی ؟”
به نظر من تنها چیزی که در خور نام گناه است ، آن است که در این دنیای خوب و زیبا و سرشار از شگفتی ها باشی ،اما چنان منقبض و بسته و گرفتار باشی که زندگی نتواند از هیچ منفذی خود را به تو برساند .
ثواب چیست ؟ ثواب ، شور زندگی است ، گشودگی به بیکران است ، هم نفسی با هستی است ، قسمت کردن نان و زمان و زمین و امید و ایمان و شادمانی و عشق با دیگران است .
اگر دست از سرزنش خود برداری ، می بینی که چه انرژی عظیمی از درون تو آزاد می شود .
خود را عالی بدان ……
زندگی با احساس یعنی خوشبختی، سعادت
زندگی با احساس و عاطفه یعنی هستی
زندگی کن، با احساس و عشق
چقدر دوست داشتنی و قابل ستایش است زندگی سرشار از صفا، محبت، عشق، احساس و ...
و چقدر احساسات لطیف یک انسان قابل ستایش است.
* عاشقان ره بی همتان به خود ندهند(حافظ)
* کاهل طریقت گویند پاک شو اول، سپس دیده بر آن پاک انداز(حافظ)
* خواهی عشق را لمس کنی، در صفای نیت کوش(حافظ)
چه زیباست...
که در اندیشه مان دوست داشتن هست.
چه شادی بخش است وقتی نگاهمان می خندد.
چه مست می شود این دنیا، آنگاه که...
دلمان پر از امید به فردایی روشن است.
من می دانم
از همین روز زیبا...
از این گنجشکانی که رقصان آواز می خوانند.
از این صدای گذر آب در نهر کوچک زندگیمان می دانم.
آری امروز روز خوبیست..
بی شک معجزه ای در راه است!
وقتی کسی با شما مانند یک گزینه رفتار می کند، با خارج کردن خودتان از معادله به او کمک کنید تا انتخاب هایش را محدود کند.
کسی را به اولویت زندگیتان تبدیل کنید که شما فقط برایش یک گزینه نباشید.
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال
عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند
عشق طوفانی و متلاطم است
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست
دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین میکند و باخود به قلهی بلند اشراق میبرد
عشق زیباییهای دلخواه را در معشوق میآفریند
دوست داشتن زیباییهای دلخواه را در دوست میبیند و مییابد
عشق یک فریب بزرگ و قوی است
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق
عشق در دریا غرق شدن است
دوست داشتن در دریا شنا کردن
عشق بینایی را میگیرد
دوست داشتن بینایی میدهد
عشق خشن است و شدید و ناپایدار
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار
عشق همواره با شک آلوده است
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر
از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر
عشق نیرویی است در عاشق،که او را به معشوق میکشاند
دوست داشتن جاذبه ای در دوست، که دوست را به دوست میبرد
عشق تملک معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست
عشق معشوق را مجهول و گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و میخواهد که همهی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند
در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که: ”هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”
عشق معشوق را طعمهی خویش میبیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هر دو دشمنی میورزد و معشوق نیز منفور میگردد
دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است، که از جنس این عالم نیست
دکتر علی شریعتی