زندگی مثل برگه امتحانی می مونه، یک زمان درست رو خوندی و میری سر جلسه و سوال ها رو تند تند جواب میدی درنهایت با موفقیت از سر جلسه بیرون میری. نمره قبولیت رو هم می گیری.
گاهی پیش میاد که درست رو خوب نخوندی و میری سر جلسه، امتحانت رو میدی ولی در انتها، نمره خوبی کسب نمی کنی، شاید پایین ترین نمره رو کسب کنی و ...
این نمره پایین هیچ وقت نمی تونه برات خوشایند باشه و ازش لذت ببری ولی یک موقع هایی هست که خدا خیلی دوستت داره و کاری می کنه که وقتی آمادگی سر جلسه امتحان رفتن رو نداری، اصلا امتحانی ندی، برگه رو از تو می گیره و یک برگه دیگه توی یک زمان دیگه به تو میده ...
برگه ای که پر از سوالاتی هست که جواباشو بلدی و با پر کردن جوابا یک نمره خوب، شایدم عالی رو کسب کنی
یک زمان از خدا می خوای همون برگه سوالای قبلی رو به تو بده، چون خیلی دوست داری اون برگه قبلی رو پر کنی...
اگه برات رحمت و خیر باشه، خدا برگه سوالای قبلی رو جلوت میزاره که احتمالش خیلی کمه چون درست مثل برگشتن به عقب و تکرار گذشته می مونه...
ولی اگه برات حکمت باشه و به خیر و صلاحت نباشه، برگه سوالای قبلی رو جلوت نمی زاره با اینکه خیلی دوست داشتی برگه قبلی رو پر کنی و به خاطرش دعا کردی، یک برگه جدید جلوت می زاره...
ازش لذت ببر و سوالاتت رو با آرامش و آسودگی جواب بده، مطمئن باش بهترین نمره رو کسب می کنی که باعث میشه یک عمر ازش لذت ببری و برات خوشاینده.
سلام جان دل.
این نوشتهت رو خیلی دوست داشتم. یه جورایی به موقع بود برام. آخه منم روی بعضی مسائل خیلی اصرار کردم به خدا. حالا که از یکیشون رد شدم، میبینم واقعاً ارزش این همه اصرار و حتی حسرت خوردن رو نداشت...
حقیقتاً باید اعتماد کرد به خدا. اون کاملاً حواسش هست که چیکار داره میکنه!
خواهش می کنم عزیز دل
این یک تلنگره برای هر شخصی.
خدا همیشه حواسش به هممون هست